روزمرگی

بعد از مدتها دلم خواست بنویسم 

هدفم از نوشتن ثبت احوالم بوده و حاصل میشه همین کافیه ...


برنامه این روزام ثابته 

ساعت هفت بیدار میشم درس میخونم تا ساعت ٨که شوهرجان رو بیدار کنم 

بعدش صبحانه رو آماده میکنم و بین صبحانه خوردن کارای ناهار رو هم میکنم و بعد از رفتن شوهرجان اسپند غلیظ دود میکنم و ادامه درسم تا معمولا ساعت ٩ 

بعد ازون عروسک میبافم و تو تلگرام میچرخم و فیلم میبینم و ناهار میپزم 

شوهرجان حدود ساعت ٢میاد خونه ناهار میخوریم چرت میزنیم کل کل میکنیم گاهی و از سرو کول هم بالا میریم تا ساعت ٣:٣٠ که میره مغازه 

منم دوباره عروسک میبافم و فیلم میبینیم و کتاب اگه داشته باشم میخونم و میوه میخورم و نسکافه میخوریم و گاهی کیک و شیرینی میپزم تا ساعت ٩که شوهرجان بیاد 

وقتی میاد چای میخوریم شامم باقی مونده ناهارو میخوریم میوه میخوریم و گاهی میریم خونه باباهامون و دور دور میکنیم و میایم خونه باهم فیلم میبینیم و میخوابیم ...

روزای تعطیل جنگلای اطراف میریم که اونم دیگه ظاهرا تعطیله چون هوا معمولا بارونیه و جنگلم گلی شده

حالا این وسطا شاید مغازه هم برم و کارای دیگه انجام بدم 

شاید هر روز یه موضوع جدید اعصاب مارو به چالش بکشه 

 ولی بیسش همینیه که بالا گفتم 

من با همشون حال میکنم هر روز صبح به عشق همین چیزا از خواب بیدار میشم ...

یه کلاس طب سنتی هم در حال تشکیله اگه تعدادش به حد نساب برسه برگزار میشه که اینم میخام برم 

کلاساش کمه هفته ای یه روزه فقط.


تو فکر یه تغییریم که اگه خدا بخاد و انجام بشه عالی میشه.

  • soheila joon
Designed By Erfan Powered by Bayan