صبح میشه این شب

امروز چهارمین روز از هفته ٣٤امه 

دیگه چیزی نمونده تا بغل کردن پسرم 

شکمم بزرگتر شده جوجه هم بزرگ شده و لگداش محکمتر با هر لگدش یه دردی میپیچه تو دلم یه لبخند میاد رو لبم 

دیگه سختیای بارداری اذیتم نمیکنه فقط به اومدنش فکر میکنم ...

خدایا سالم و سلامت بذارش تو بغلم 

این روزا یه مهمون ناخونده دارم 

برادرشوهرم و جاری رفتن کربلا و دخترش رو گذاشتن خونه ما 

کلاس پنجمه و نابیناس

اولش غیرمستقیم مخالفت کردم با اومدنش و وقتی دیدم خیلی بی فکر و خودخواهن که از من تو این وضعیت انتظار دارن مستقیم گفتم که نمیتونم و از پسش برنمیام 

اما در کمال خودخواهی گذاشتنش و رفتن 

خواهرشوهرا بردن یکم خونشون موند و دوباره اوردنش 

فکر میکردم خیلی سخته مراقبت از آدم نابینا اما میبینم ک از پس خودش برمیاد و همه کاراشو خودش انجام میده 

خدا اگه قدرت دیدن بهش نداده عوضش بقیه حس های بدنش رو خیلی قوی کرده 

خیلی عجیبه کاراش و رفتاراش برام ...





این روزایی که میگذرن اصلا روزای خوبی نیستن 

هرروز برای خودم یه دلخوشی درست میکنم 

نمد گرفتم و آویز درست کردم برای جوجه الانم دارم براش پتو میبافم 

شیرینی درست میکنم و سعی میکنم بیشتر بخوابم که فکر نکنم به مشکلات اما نمیشه 

به خودم میام میبینم صورتم خیسه 

یه وقتایی فکر میکردم آدم هرچقدرم توی اوج مشکلات باشه بازم نمیتونه فکر کنه به خودکشی 

اما حالا میبینم یه وقتایی انقدر احساس ضعف میکنه ادم که خودکشی فقط یه راه نجاته 

وقتی انقدر فکر و خیال هجوم میارن که دیوونه ات میکنن 

خسته شدم دیگه 

دلم میخواد برم پیش مشاور شاید بتونه کمکم کنه 

اولش فقط دنبال مقصر بودم واسه حال بدم 

اما حالا میبینم مقصر اصلی خودمم که اجازه میدم این فکرای مزخرف نابودم کنه 

کاشکی آدم خودخواهی بودم فقط یه روز میتونستم برای خودم زندگی کنم بدون فکر کردن به بقیه ...


خدارو با همه وجودم شکر میکنم که وسط همه ی این دل مشغولی ها جوجه رو توی دلم کاشت تا دلم گرم بشه 

تا وسط نگرانی هام لگد بزنه و منو به خودم بیاره 

زودتر بیا عزیزدل مامان 

اولین لگدی که اشکمو درآورد ٩٧/٧/١٩ ساعت ٨:٥٩ 


  • soheila joon
عزیزم...سهیلا...
چی داری میگی...چرا باید فکر خودکشی بیاد تو سر یه مامان هنرمند خوشگل؟؟؟!!!
چرا باید صورتت خیس بشه؟ چی شده مگه عزیزم؟
قوی باش...محکم...قدرتمند
تو الان یه مادری ... باید یه مررررد بسازی از پسرت
مشکل توی زندگی همه هست... چشماتو باز کن و ببین در پس این مشکلات چه درسی پنهان شده؟
چی میخواد بهت یاد بده؟
هر وقت دیدی یه مسئله بارها و بارها سر راهت قرار میگیره بدون اون درسی ک باید بگیری رو نگرفتی.
سهیلا من مطمئنم و همیشه هم گفتم پشت هر عجزی پشت هر فشاری یه تغییره.
اینو باور کن و منتظر تغییر جدیدت باش.
باور کن سهیلا اینجوری خیلی از مسائل قابل تحملتر میشن.

البته طبیعی هم هست احوالت...
بارداری تمام هورمونهای ادمو بهم میریزه و ادمو دچار این حالهای بد میکنه.
تو باید اینقدر خودت رو قوی کنی ک خدایی نکرده بعد زایمانت دچار افسردگی نشی.

قربون اون جوجه برم با لگداش...
مردِ قوی😊
سهیلا وجود اون دختر یه درسِ... اینکه بدونی خدا چه نعمتایی بهت داده
همینکه میتونیم ببینیم هزاران شکر داره چیزی ک خیلی برامون عادیه...اینکه خدا همه ی درها رو بروی ادم نمیبنده... اون دختر اگه نمیبینه به حکمت خدا هزاران در رحمتش ب روش بازه
هزاران حس برتر داره برای زندگی کردن.
اون دختر اونجاست تا خداروشکر کنی بخاطر جوجه ی سالمت.

حالا ب چیزای خوب فکر کن...
امیدوار باش...
شاکر باش...
از خدا بخواه قدرت بهت بده... قوت بهت بده... محالِِ چیزی ازش بخوای و بهت نده.
باهاش حرف بزن...
اون از هرکس و هرچیزی بهت نزدیکتره...خودتو بنداز تو بغلش...
از ته ته دلم ارزو میکنم حال دلت خوب خوب بشه... دختر خوش قلبی مثل تو لایق حال خوبه.
مواظب خودت و جوجه ت باش😊

مرسی مینا خودکشی فقط یه فکر بود که یه لحظه از ذهنم رد شد و بیشتر منظورم این بود که گاهی انقدر فکر و خیال به ذهن ادم  هجوم میاره که  ادم فقط فکر خلاص کردن خودشه 
مشکل اینجاست که اون مشکل اصلا مربوط ب من نمیشه اما یه جور وسواس اومده سراغم که داره اذیتم میکنه 
قبلا بی خیال تر بودم اما الان حساس شدم شاید به قول تو به خاطر هورمونا باشه

خودمم مدام خداروشکر میکنم که سالمم واقعا بزرگترین نعمته بقیه مشکلات واقعا خل شدنیه

ممنون مینا جون از  حرفات توکل من هم به خداست فقط 
مرسی که منو خوش قلب میدونی
انشالله همه چیزایی که برای من خواستی ده برابرش به خودت برگرده 

چشم :*  
سهیلا...
بهت پیشنهاد میکنم ک کتاب ۴ اثر و کتاب قدرت از راندا برن رو بخونی...سرشار از انرژی مثبتن.
نسخه ی pdf دارن .دانلود کن و بخون.

بسیاری فکر میکنن زندگی میدان جنگ است اما نمیدانند زندگی فقط یک بازی ست ک اگر قوانین آنرا بدانی از آن لذت میبری ( فلورانس اسکاول شین، ۴ اثر)
سهیلا... وقته اینه ک یه چیزایی رو بدونی... لطفا بخونش
شاید تغییری ک باید بهش برسی قدم گذاشتن توی این راه باشه.


کتاب قدرت رو نسخه صوتیش رو گوش دادم خیلی قشنگ بود 
کتاب چهار اثرم تو برنامه ام هس 

چقدر این جمله قشنگه "زندگی فقط یک بازی است که اگر قوانین آن را بدانی از آن لذت میبری"

کامنت خصوصیتم حتما انجام میدم مینا مرسی بازم :* 
عزیززززز دلم ^-^ چقدر خوشالم برات ...
به زودی مامان میشی دردونه ات رو بغل میکنی ^-^ اِی جانم :*

چقققققدر بی فکر ! چقدر پررو ! 
یعنی زن باردار با زبون خودش گفته نمیتونم این کارو بکنم بازم تحمیل کردن ؟!
بیچاره اون بچه
تو چه دل گنده ای داری سهیلا چقد دوس دارم این روحیه هندل کردناتو ! 

الهی بمیرم ! پارت دومش چقد ناراحت کننده بود
من که نمیدونم ناراحتیت چیه عزیزم ولی برات از صمیم قلبم یه دنیا شادی و عشق و انگیزه میخوام
اینم بدون که بخاطر هورمون ها و این فصل از سالم که نور کمه و ویتامین دی بدنمون کم میشه هم هست !
همه مشکل دارن همه دارن سروکله میزنن ! 
اما تو الان مامانی و یه عشق گنده داری تو دلت 
ایشالا بیاد به وقتش و خونه دلت و یه عااااالم رنگی و شاد کنه ^-^

+ مرسی از دستور کیک عزیز دلم :*
مرسی عزیزمم 
خوشحالیت واقعا حس میشه هااا 
وای آره خیلییی حس خوبیه :))))

من که کلا مدلشونو  میدونم که پررو ان  بخاطر همینم مخالف بودم اما منو تو عمل انجام شده گذاشتن 
برای من که سختی نداره اما بی فکر بودن خودشونو نشون میده 
اوهوم دلم میسوزه براش 
میدونی تو شرایط من که قرار بگیری یا باید حرص بخوری یا کنار بیای با موضوع خخخ 


ممنون ریحانه جون
به قول تو یه عشق گنده دارم تو دلم که همزمان با اون انگیزه و  شادی هم بهم داده خدا 
فکر کردن به همین آزومم میکنه 
عزیزم :))) 

خواهش میکنم عزیزم امیدوارم ب دردت بخوره 
عزیزم سهیلا توی همون چیزی ک بهت ادرس دادم بری پیداش کنی درمورد مشکل تو میگه اتفاقا.
میگه به تو چه ک کی چه مشکلی داره
تو مسئول حل و فصل کردن مسائل دیگران نیستی و ... کلی حرفای دیگه.
امیدوارم پیداش کنی و گوشش کنی بی نظیره😊


مرسی ازون دعای خوشگل آخر جواب کامنتم...❤❤❤
آره دقیقا همینطوریه 
این فکرا فقط خود آدمو داغون میکنه و هیچ تاثیر مثبتی روی اون مشکل نداره 
باید یاد بگیرم که بمن ربطی نداره واقعا 
چشم :*

:)))؛
به فکر خودت نیستی حداقل به فکر دامادم باش.
تمام این فکرتی بیخودت رو دامادم اثر میذاره،بعد افسرده میشه ها.
هرکسی هم یه سرنوشتی داره که تو نمیتونی جلوش رو بگیری
فقط به فکر زندگی و شوهر و بچه خودت باش،نذار چیزهایی که بقیه تحربه کردن و بابتش ناراحتی خانواده کوچیکت تجربه کنه.
والا با فکروخیالای تو مشکلات اونا حل نمیشه،هرچقد بشینی کریه و زاری کنی هیچی درست نمیشه.
آخرین بارت باشه با فکرات داماد نازنینمو ناراحت میکنیا
میدونم نیلو خیلی خودمو سرزنش میکنم بابتش 
تموم سعی خودمو میکنم که توی زندگیم تاثیر نذاره حتی وحید هم متوجه ناراحتیم نشده 
فکرای من زندگی بقیه رو درست نمیکنه اما یه جور وسواسی گرفتم که خیلی اذیتم میکنه مال امروز و دیروز هم نیس از بچگی این حس ها باهام بوده 
چشم بخاطر دامادت هم که شده درست میکنم خودمو :دی

سهیلا!!!!!!!!!!!

نوشتن

بنویس عزیزم هرچیزی که ناراحتت میکنه رو تو یه ورق

این به هم ریختگی هورمونها. استرس مواجه شدن با شرایط جدید. نداشتن حمایتی که الان لازمش داری و خیلی چیزهای دیگه باعث میشه روحت ضعیف بشه و تحملت کم

صبح میشه این شب . خیلی زود

مواظب خودت باش تو بلدی چطوری خودت رو از این شرایط بیرون بکشی و کمترین آسیب رو ببینی

بذار همسرت از حالت با خبر بشه . تو نیاز داری یکی از حالت با خبر باشه

خیلی وقتا میخوام خودمو با نوشتن خالی کنم اما توی همون نوشتنم مشکل دارم 
یه چیزی ته دلمه که نمیتونم به زبون بیارمش حسمو نسبت ب مشکلات نمیتونم بگم همون ته دلم میمونه و اذیتم میکنه 
حق با توئه نسیم  استرس شرایط جدیدم دارم ولی سعی میکنم از خودم دورش کنم و میگم که میتونم از پسش بربیام 
ممنون عزیزم سعی خودمو میکنم دیگه خودم تنها نیستم  مادر شدم :)

یه چیزی ته دلمه که نمیتونم به زبون بیارمش حسمو نسبت ب مشکلات نمیتونم بگم همون ته دلم میمونه و اذیتم میکنه 

اینو بیشتر بهش توجه کن

بعضی وقتا ما مدل شخصیتمون با گذشت بودنه ترجیح میدیم رد شیم و بدون اینکه دلخوری ایجاد بشه یا حتی خودمون رو درگیر کنیم و بهش فکر کنیم ازش بگذریم اصلا یه ولش کن گنده میگیم و بیخیالش میشیم غافل از اثری که ته دلمون میذاره و ما میخوام چشم بپوشیم ازش و بعد وقتی شرایط زندگی سخت میشه وقتی استرس حاکم میشه اون زخمی که درمان نشده و ته دلمون مونده جاش میسوزه و درد میکنه و ما دقیقا دیگه نمی دونیم چیه

زیر و روش کن و درش بیار و عفونت زخمت رو خارج کن و دوباره از نو ببندش و درمانش کن تا خوب بشه و دیگه اذیتت نکنه وگرنه هر بار تو شرایط سخت سرباز میکنه و قلبت رو دردناک میکنه

تو دیگه خودت تنها نیستی تو مسئولیت یک مادری رو دوشته که باید سالم سالم و شاد و خوشحال و رها باشه تا بتونه فرزندی عالی به این دنیا تقدیم کنه

دقیقا همینیه که میگی 
هرچند مشکل الان اصلا مربوط ب  خود من نیست و دلسوزیه برای خونواده ام 
ولی بزرگترین مشکل اخلاقی من همینه که از هرچیزی ساده میگذرم و توی دلم میمونه و وقتی از یه موضوعی ناراحتم تموم اون زخمای قدیمی سرباز میکنه و عین فیلم از جلو چشمم رد میشه 
اما از وقتی مادرشدم توی اون شرایط که قرار میگیرم به جای فرار ازش سعی میکنم جلوش وایسم 
نمیگم کامل موفق شدم اما  مدام توی ذهنم همینو تکرار میکنم که من شرایطم عوض شده مادر شدم اگه خودمو نتونم درست کنم بچه ی منم از من الگو میگیره 
روزی که بتونم اینو تو خودم حل کنم خیلی خیلی راحتتر زندگی میکنم
عزیزم سهیلا...
برات کلی انرژی و حال خوب آرزو میکنم دختر.

مرسی عزیزم :*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan