آرام بخش

از مغازه خسته و ناراحت اومد خونه 

وضو گرفت و بدون اینکه لامپ اتاقو روشن کنه رفت روی تخت دراز کشید 

رفتم پیشش میگم چیشده؟ 

میگه فعلا بشین پیشم بعد میگم بهت 

نشستم کنار تخت 

دستامو گرفت و چشماشو بست 

چند دقیقه گذشت میخاستم بلند شم براش آب بیارم گفت بمون هیچی نمیخام 

یکم که گذشت شروع کرد به حرف زدن 

خوشحالم که وسط هر گرفتاری و شلوغی زندگی بازم ته تهش دلمون به وجود هم خوشه 

میدونیم هر سختی هم که باشه همین که همو داریم بزرگترین دلیل برای ادامه دادنه... 

  • soheila joon
دم آقاتون گرمممممممممم

مثل مامان من منی،آرومی،همه رو هم آروم میکنی.
خخخ 

تعریفای تو چقدر به آدم میچسبه آخه:)))
ای جااااآنم....چقدررر قشنگ😍

آفرین بتو با این خاصیت آرامبخشیت💕💕💕💕
هوم:)))

منظورم از آرام بخش دو طرفه بودا ن فقط خودم :دی
بله بله ...حتما همینطوره
الهی ک روز ب روز دوز ارامبخشیتون بره بالاتر❤❤❤
قربونت 
همچنین عزیزم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan