انقدر این روزا لحظه شماری میکردم پاییز برسه و هوا خنک شه که خدا یه ورژنشو توی مرداد ماه نشون داد
از جمعه شب بارون نم نم میباره و قطع میشه هوا خیلی خنک شده خداروشکر
ظاهرا تا آخر تابستون همینطوری میمونه و دیگه اون گرمای وحشتناک برنمیگرده..
یه هفته ای هست که وارد ماه شیشم شده جوجه قشنگم
ویار و تهوعم کلا تموم شده و جاش دندون درد و بی اشتهایی اومده
رفتم دندون پزشکی معاینه کرد و گفت دندونات سالمه ولی شب که میشه دونه دونه درد میگیره
در طول روز مدام شیر و ماست و کشک و تخم شربتی و اینا میخورم بخاطر کلسیمش دکترم که قرصشو داده ولی بازم فایده ای نداره
چند روزیه یه چیزی که میخوردم میدیدم دوتا دندونام که بهشون غذا میخوره تیییر میکشه و انگار لق شده
رفتم تو اینه بررسی کردم دیدم از داخل دندونم ریخته اصن :/
دیگه دوست ندارم مهمونی برم و کسی بیاد خونمون
هرکیی میبینتم میگه صورتت لاغر شده چرا ضعیف شدی و اینارو با شدت هم میگن
خب بخدا خودمم میبینم اینارو مگه من دوست دارم اینجوری باشم ؟
همه ی این سختی ها به کنار همین که جوجه بزرگ شده و نسبت به همه محبتای من واکنش نشون میده اندازه دنیا برام ارزش داره
صبحا که بیدار میشم گرسنمه و اولین چیزی که حس میکنم تکونای جوجه اس و اونم اعلام میکنه که گرسنشه ای جان :)))
تنها وعده ای که با اشتهای کامل میخورم صبحونه اس
مامانم برام کره درست میکنه و با عسل میزنیم تو رگ :دی
من اصلا کره محلی دوست نداشتم اما الان خیلی دوست دارم
کلاس نقاشی که ثبت نام کردم با کلی ذوق و شوق رفتم و واقعا هدفم ادامه دادن بود
اما با وجود هنر زیادش اخلاق نداشت و با بعضی رفتاراش واقعا دلمو شکست
دیگه نمیرم کلاسش تو این یه ماه این تابلو رو کشیدم
هرچند که ناراحتم کرد ولی همینکه سختگیری میکرد و اینکارش باعث یه ذره پیشرفتم شد ممنونشم ...
الان هم سعی میکنم تو خونه خودم بکشم و نقاشی رو نذارم کنار
این کارم با مدادرنگیه زمینه اش هم رنگ روغنه
به عنوان کار اول خیلی برام ارزش داره :)