از شهریور ماه درگیر یه کیست سیریش شدم که با هیچ روشی رفع و رجوع نشد
اخرین بار دکترم گفت باید عمل شه منم برای اطمینان دکترمو عوض کردم
دکتر دوم که انتظار داشتم بهم امیدواری بده انقدر بد برخورد کرد که دیگه مطمئن شدم این کیست یه کیست خوش خیم نیست
چه روزای بدی رو گذروندم کارم شده بود گریه کردن روزی هزار بار خودمو کشتم و دفن کردم و تشییع جنازه گرفتم برای خودم
وحید خودش به یه دکتر دیگه که فوق تخصص بود زنگ زد و برام وقت گرفت
هزار بار مردم و زنده شدم تا روزی که نوبتمه برسه..
وقتی داشتم با دکتر حرف میزدم تموم دست و پام میلرزید
دیگه به عمل راضی بودم فقط از خدا میخاستم این یه کیست معمولی باشه نه بدخیم
وقتی دکتر باهام حرف زد عین آب روی آتیش آرومم کرد
بهم گف عدد تومور مارکرم بخاطر نوع کیستم بالاست نه سرطان داشتن
گفت عمل برات ریسکه و ممکنه تخمکات از بین بره و و دیگه هیچ وقت مادر نشی بهترین درمان برات حامله شدنه و برام هیچ دارویی ننوشت ..
از مطبش که اومدم بیرون و توی ماشین نشستم خداروشکر میکردم و گریه ...
الان سهیلایی داره براتون مینویسه که تازگیا متوجه شده تو دلش یه جوجو داره و از ذوق شبا خوابش نمیبره
خدای خوبم هیچ وقت تنهام نذاشتی همیشه نگاهت به من بود تو اوج ناامیدی امیدوارم کردی لبخندتو روی زندگیم حس میکنم
الهی که بتونم شکرت رو به جای بیارم ...
ده روز دیگه میرم سونوگرافی تا برای اولین بار جوجو رو ببینم دعام کنید ...
+ازین جریان فقط مامانم و خواهرم و وحید خبر دارن توی اینستا موقع کامنت دادن یا هرچی حواستون باشه که لو ندید ازونجا فامیل رد میشه خوبیت نداره :دی